هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی از سعیدا غزل 559

هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی

1 هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی در دلی اما خبردار از دل دل نیستی

2 در کنار ما و ما را از کنار بهره نیست همچو دریا واقف از احوال ساحل نیستی

3 عاقبت باید از این ویرانهٔ تن رخت بست هیچ در فکر دیار و راه منزل نیستی

4 با وجود حشمت و جاهی که در ظاهر تو راست شکرلله از من درویش، غافل نیستی

5 صحبت ناقص سعیدا شد دلیل نقص تو از چه با جاهل نشینی گر تو جاهل نیستی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر