1 ای روز مرا جز شب دیجور مدان امروز چو من ز خلق رنجور مدان
2 ای روز دلم روز مرا نور مدان گر تو دوری ز من غمت دور مدان
1 ای بت لبت ملیست که آن را خمار نیست وی مه رخت گلیست که رسته ز خار نیست
2 دیده ست کس گلی و ملی چون رخ و لبت کانرا چنین که گفتم خار و خمار نیست
1 زلفین سیاه آن بت زیبا گشته است طراز روی چون دیبا
2 آن سرو که نیستش کسی همسر وان ماه که نیستش کسی همتا
1 چو باغ گشت خراب از خزان نماندش آب نماند آب مرآنجای را که گشت خراب
2 چو شد رحایی کافور سوده بیخت فلک گر آب ریخت کجا داشت گردش دولاب