بازم از سودای زلفت از جهان ملک خاتون غزل 1251

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بازم از سودای زلفت مست و شیدا کرده‌ای

1 بازم از سودای زلفت مست و شیدا کرده‌ای بازم اندر دیدهٔ بینا تو مأوا کرده‌ای

2 از شراب لعل‌فامت وز دو چشم نیمه‌مست بر سر بازار عشقم باز رسوا کرده‌ای

3 از فروغ روی همچون ماه و خورشیدت دگر دیدهٔ جان من بیچاره بینا کرده‌ای

4 ای دل سرگشته بازت آتشی در جان فتاد از دو زلف و روی او با خود چه سودا کرده‌ای

5 خانهٔ خود را سیه کردی و ما سرگشته‌ایم خانه‌ای در شست زلفش باز پیدا کرده‌ای

6 در سرابستان جان آخر چرا ای سرو ناز روی در گل‌های بستان پشت بر ما کرده‌ای

7 ای سرشک دیدهٔ غم‌دیدهٔ ما از چه روی راز ما را در جهان یکباره افشا کرده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment