-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازم از سودای زلفت مست و شیدا کردهای بازم اندر دیدهٔ بینا تو مأوا کردهای
2 از شراب لعلفامت وز دو چشم نیمهمست بر سر بازار عشقم باز رسوا کردهای
3 از فروغ روی همچون ماه و خورشیدت دگر دیدهٔ جان من بیچاره بینا کردهای
4 ای دل سرگشته بازت آتشی در جان فتاد از دو زلف و روی او با خود چه سودا کردهای
5 خانهٔ خود را سیه کردی و ما سرگشتهایم خانهای در شست زلفش باز پیدا کردهای
6 در سرابستان جان آخر چرا ای سرو ناز روی در گلهای بستان پشت بر ما کردهای
7 ای سرشک دیدهٔ غمدیدهٔ ما از چه روی راز ما را در جهان یکباره افشا کردهای