- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز آمدی ای بخت همایون به سعادت چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت
2 از غمزه، سنان داری و در زیر لبان، قند چون است به قصد آمدهای یا به عیادت؟
3 مهری است کهن، در دل و جان من و آن مهر همچون مه نوروز به روزست سیادت
4 در قید چه داری به ستم؟ صید رها کن او خود، به کمند تو در آید، به ارادت
5 گو تیر بلا بار، که من سهم ندارم تیری که زند دوست، بود سهم سعادت
6 با خون جگر ساز، دلا! ز آنکه بریدند با خون جگر، ناف تو در روز ولادت
7 در صومعه، عمری به امید تو نشستم کاری نگشاد، از ورع و زهد و عبادت
8 من بعد برآنیم که گرد در خمار گردیم و نگردیم، ازین مذهب و عادت
9 بیفایده سلمان چه کنی سعی و تکاپوی؟ چون بخت نباشد، ندهد سود جلادت