- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو شاه مسند حسنی و من گدای کمینم مرا سعادت آن از کجا که با تو نشینم
2 چو خاکروبی آن در دریغ داشتی از من گذار تا خس و خار رهت به دیده بچینم
3 سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم
4 اساس زهد شکستم ز نام و ننگ برستم میان به مهر تو بستم کمر مبند به کینم
5 به هر کجا گذرم دولت وصال تو جویم به هر طرف نگرم جلوه جمال تو بینم
6 بسوخت جان من از گریه های تلخ چه باشد به خنده ای بنوازی ازان لب شکرینم
7 به تیغ بیم مفرما که خیز جامی ازین در که عمرهاست بر این آستانه بهر همینم