1 ای که جویی جمال شاهد جان جان نهانست زیر پردهٔ جسم
2 این جهان و آنچه در جهان بینی عدمی خودنماست همچو طلسم
3 یک معمّاست آنچه خوانی لفظ یک مسمّاست آنچه دانی اسم
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد
1 ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد
2 در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان در دست ساقی قوتجان رخسار جانان پرورد