1 ای که بی در لفظ خامه تو نو عروس هنر بود عاطل
2 جز تو در یک زمان چنین که گشاد چهره حق ز طره باطل
1 ای مبارک بنا چه خوش جائی که همی سر به آسمان سائی
2 چشم را بس بلند بارگهی طبع را برگشاده صحرائی
1 زهی رونق ملک از سر گرفته به یک تاختن هفت کشور گرفته
2 جلال ترا تاج بر سر نهاده جمال ترا بخت در برگرفته
1 می بنازد باز گوئی خطه هندوستان شکر حق گوید همی بسیار و هستش جای آن
2 هم حریمش روشنائی می دهد بر آفتاب هم زمینش سرفرازی می کند بر آسمان