- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای درم یافته از دست تو ارزانی ای کرم داشته ایزد بتو ارزانی
2 تو بگیتی در فاشی بگهر پاشی تو چو لقمانی هنگام سخندانی
3 تو توانائی داری بهمه چیزی لیکن خویشتن دیدن نتوانی
4 آنچه بستانی از خصم بدشواری به یکی بخشی در بزم به آسانی
5 همه میرانت همواره بفرمانند بهمه کاری بر جمله سلیمانی
6 زی تو مهمانی دائم بود و گوهر نبود یک شب نزد تو به مهمانی
7 همه گفتار سخاوت را معنائی همه دعوی شجاعت را برهانی
8 روبهان باشند در پیش تو بیچاره بمصاف اندر شیران بیابانی
9 تو از ان زندان آخر بمراد دل برهی روزی چون یوسف زندانی