1 در خانقه کون و مکان پیر تویی این صومعه را باعث تعمیر تویی
2 باشد ز تو ارشاد جوانبختان را چون صبح دوم، پیر جهانگیر تویی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نیافت کس به جز عاشق در آن وادی و منزل ره نیافت
2 آفتاب آمد که بیند عارضش بیاختیار از هجوم غمزه، از روزن به محفل ره نیافت
1 لب شود ریش ار برد نام دل افگار ما آستین سوزد اگر چیند نم از رخسار ما
2 سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده میآید ز استغفار ما
1 کرده بیهوشم خیال آن دو چشم میپرست همتی ای بادهپیمایان که کارم شد ز دست
2 بر سر مال جهان سودای درویش و غنی دست چون بر هم دهد؟ این تنگچشم، آن تنگدست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به