-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای به سویت همه را روی نیاز چشم لطف تو به روی همه باز
2 عاشقان کشته سودای تواند داغ بر دل به تمنای تواند
3 درد دم بر دم تو همدمشان داغ بی مرهم تو مرهمشان
4 رسته از خود ز پرستندگیت خواجگی یافته از بندگیت
5 خرقه فقر و فنا پوشیده در ره صدق و صفا کوشیده
6 گردن افراخته از طوق سگی کرده در راه وفا تیز تگی
7 بنده جامی که سگ ایشان است همچو ایشان ز وفاکیشان است
8 در کمند تو فتاده ست به بند خالی از داغ سگانش مپسند
9 بست از خوان غنا دیده خویش استخوانی نهش از فقر به پیش
10 صبر بر فقر و فناش آیین کن تلخی صبر بر او شیرین کن