1 گردون همه زهر در ایاغم کردی وز صرصر غم قصد چراغم کردی
2 کردی بهزار حیلهام دور از یار داغم کردی و سخت داغم کردی
1 مخوان ز دیرم به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا به ناله مطرب به عشوه ساقی به خنده ساغر به گریه مینا
2 به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمیشود طی به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
1 مژده ای دل که شب فرقت یار آخر شد روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد
2 یار از غیر برید الفت و با ما پیوست بود ربطی که میان گل و خار آخر شد
1 چه شد گاهی به حرفی آن دو لعل دلگشا بگشا اگر از بهر ما نگشایی از بهر خدا بگشا
2 ز پهلوی تو عمری شد گشادی آرزو دارم اگر خواهی که بگشاید دلم بند قبا بگشا