1 دل بستدی از من که کنی دارایی یا گلشن وصل را شبی آرایی
2 بردی و به دست غم سپردی زنهار تا دل دگر از دست کسی نربایی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 داغ فراقت دل من سوختست وز همه عالم نظرم دوختست
2 عشق تو در جان و دلم آتشی از غم هجران تو افروختست
1 افتاده در دلم ز دو زلف تو تابها زان هر شبم ز غصّه پریشانست خوابها
2 مهمان دیده است همه شب خیال تو آرم برای بزم خیالت شرابها
1 رحمی بکن آخر به من خسته خدا را از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
2 زین بیش نماندست مرا طاقت هجران آخر نظری کن به من از لطف خدا را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **