از رفتنت خوشی ز چمن دور از جویای تبریزی غزل 532

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود

1 از رفتنت خوشی ز چمن دور می شود هر غنچهٔ گلی دل رنجور می شود

2 از بی دماغی ام سر گلگشت باغ نیست کآنجا ز شور خندهٔ گل شور می شود

3 ظالم مکن ستم به ضعیفان که روز حشر هر مور صد برابر زنبور می شود

4 مانند ریگ شیشهٔ ساعت عجب مدان گر گور خاکسار پر از نور می شود

5 ای دل جراحتت نپذیرد علاج کس چون گل ز بخیه زخم تو ناسور می شود

6 هر روز اینچنین که شود روزگار تنگ این عرصه رفته رفته دل مور می شود

7 از جوش آرزو دل ابنای روزگار پرشورتر ز خانهٔ زنبور می شود

8 جویا ز شوق جان سپرد یا علی، اگر داند که با سگان تو محشور می شود

عکس نوشته
کامنت
comment