1 رفتی که دلم ز بار غم رنجه کنی تا خاطرم از بار ستم رنجه کنی
2 مشکل که زیم بی تو چو آیی روزی زنهار به خاک من قدم رنجه کنی
1 ای عربی نسبت امی لقب بنده تو هم عجم و هم عرب
2 رشک خوری تافته از اوج ناز مغرب تو یثرب و مشرق حجاز
1 بین زلیخا را که جان پر امید ساخت کاخی چون دل صوفی سفید
2 هیچ نقش و هیچ رنگی نی در او چون رخ آیینه زنگی نی در او
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین