- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کوی می فروشان خرده بینی بر آن آزاده می کرد آفرینی
2 که از چل ساله طاعت دست خود شست به پای خم برآورد اربعینی
3 نگینی داشت جم کز یمن آن بود به ملک انس و جن مسندنشینی
4 بیا ساقی که هر قطره می لعل بود در چشم ما زانسان نگینی
5 اگر دامان مقصودت به دست است برافشان صوفیانه آستینی
6 غمش را سینه بی کینه باید نروید این گیاه از هر زمینی
7 به کار خود مخوان ای شیخ ما را که ما هم مذهبی داریم و دینی
8 گر آن ابرو شود محراب طاعت ز سجده سوده گردد هر جبینی
9 ز خاص و عام جامی می کشد ناز ولی خاص از برای نازنینی