دل میبری به غارت از حکیم نزاری قهستانی غزل 1335

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دل میبری به غارت و شلتاق می کنی

1 دل میبری به غارت و شلتاق می کنی وز غمزه فتنه ها که در آفاق می کنی

2 پنهان ز خلق میکنم این راز و بر سرم چشمانِ مست خود را ایغاق می کنی

3 اینجوی توست عرصه ی ملک وجود را اینجوی خاص بهر چه بُل غاق می کنی

4 کس را اگر به واسطه ی تاج عدل کرد تو در زمانه ظلم به بغتاق می کنی

5 شب تا به روز خونِ دل است این نه آبِ سر کز چشم ما روانه بر اطلاق می کنی

6 هم عاقبت به خسرو عادل رسد مگر جوری که بر نزاری مشتاق می کنی

عکس نوشته
کامنت
comment