-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دوستی خودم میکشی که رای من است این به خویش دشمنی کردهام سزای من است این
2 گداختم ز جفا تا وفا به عهد تو کردم بلی نتیجهٔ عهد تو و فای من است این
3 به قول مدعیم میکشی و نیستی آگه که در غمی که منم عین مدعای من است این
4 وفا نگر که دم قتل من ز خیل سگانش یکی نکرد شفاعت که آشنای من است این
5 عجب نباشد اگر پا کشم ز مسند قربت تو آفتابی و من ذرهام چه جای من است این
6 دلم که گشته ز بیغیرتی مقیم در آن کو از آن مقام برانش که بی رضای من است این
7 اگر ز غم برهی محتشم دچار تو گردد بگو کمینه غلام گریز پای من است این