- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا! بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟
2 راندهاند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟
3 در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز سر به سر بر باد رفت، اندر پیشانی مرا
4 میدهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم هیچ کاری بر نمیآید، به آسانی مرا
5 همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟ آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟
6 مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان وین زمان سودی نمیدارد، پشیمانی مرا
7 از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا
8 کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز میبرند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا
9 بندهای باشد تو را سلمان گران باشد که آن یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا