فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر از فروغی بسطامی غزل 499

غزل 499 ام از 549 غزلیات

گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی

1 گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی هر گوشه محشر دگری جلوه‌گر کنی

2 کاش آن‌قدر به خواب رود چشم روزگار تا یک نظر به مردم صاحب نظر کنی

3 جان در بهای بوسهٔ شیرین توان گرفت گیرم درین معامله قدری ضرر کنی

4 تا کی به بزم غیر می لاله گون کشی تا چند خون ز رشک مرا در جگر کنی

5 گفتم به روی خوب تو خواهم نظر کنم گفتا که باید از همه قطع نظر کنی

6 غیر از وصال نیست خیال دگر مرا ترسم خدا نکرده خیال دگر کنی

7 شبها بباید از مژه خون در کنار کرد تا در کنار دوست شبی را سحر کنی

8 هرگز کسی به دشمن خونخوار خود نکرد با دوست هر ستم که تو بیداد گر کنی

9 هر چند تو به قتل فروغی مخیری باید ز انتقام شهنشه حذر کنی

10 جم دستگاه فتحعلی شاه تاجدار باید که سجده بر در او هر سحر کنی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی

شاعر شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی چه کسی است ؟

شاعر شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی فروغی بسطامی می باشد.

شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی چیست ؟

قالب شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی غزل است

مضمون اصلی شعر گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر