تو می‌روی و من خسته باز از سلمان ساوجی غزل 290

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

تو می‌روی و من خسته باز می‌مانم

1 تو می‌روی و من خسته باز می‌مانم چگونه بی تو بمانم، عجب همی مانم

2 تو باد پای عزیمت، چو باد می‌رانی من آب دیده گلگون چو آب می‌رانم

3 تو آفتاب منیزی که می‌روی ز سرم فتاده بر سر ره من به سایه می‌مانم

4 شکسته بسته زلف توام روا داری فرو گذاشتن آخر چنین پریشانم؟

5 بدست لطف عنان را کشیده‌دار که من ز پای بوس رکاب تو باز می‌مانم

6 نه پای عزم و نه جای نشست در منزل بمانده‌ام ره بیرون شدن نمی‌دانم

7 دریغ روز جوانی که می‌رود عمرم فسوس عمر گرامی که می‌رود جانم

8 تو آن نه‌ای که کنی گاگاه سلمان را به نامه یاد و من این نانوشته می‌خوانم

عکس نوشته
کامنت
comment