1 ای آنکه به مجرمی تو می بخشایی از قدرت خویشتن جهان آرایی
2 فریادزنان آمده ام بر در تو فریادرسم چون به جهان دارایی
1 بار هجرت بر دلم باریست باری بس گران درد عشقت هست بر جان جهانی بی کران
2 صبر فرمایی مرا در عاشقی ای دیده ام صبر از روی دلارای تو ای جان چون توان
1 معطّرست جهانی ز باد نوروزی چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی
2 دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی
1 گفتم بر ما خرام ای سرو سهی کز هجر تو بر خاک نشستست رهی
2 گفت آنکه شبی رسد به وصلت صنما او را نبود هیچ بجز روز بهی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به