1 ای کم زده خورشید فلک از رایت عاجز شده کان ز طبع گوهرزایت
2 آن زهره نداشت رنج کاید بر تو آمد به بهانه بوسه زد بر پایت
1 شش جهت ملک را کار یکی در ده است کز پس هفتم قران ملک به دست شه است
2 مادر هفت آسمان گر چه همه فتنه زاد تا به مراد دلش حامله شد نه مه است
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان