1 تو خلاقی و هم رزاق مایی تو که خلق دو عالم را خدایی
2 تو رزاقی و فایز در پی رزق دوان هر سو ز بی شرم و حیایی
1 بت زورقنشینم در امان باد خدایش از بلایا حرز جان باد
2 به دریا باد فایز یارش الیاس به صحرا خضر با وی همعنان باد
1 مرا تا دل به تن تسلیم کردند همی مهر بتان تعلیم کردند
2 دل فایز بتان بردند یغما ببردند و به هم تقسیم کردند
1 خم ابروست یا شمشیر بهمن مژه یا نیزه یا تیر تهمتن
2 بت فایز منیژهسان به یکبار به چاهم درفکن مانند بیژن