- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که در پرده به بازار جهان می آیی ما تو بودیم ازین پیش و تو اکنون مایی
2 سایه توست جهان بر عدم افتاده و ما چشم آن سایه و در چشم تویی بینایی
3 از کرم ساخته ای چشم جهان بین ما را تا به این چشم جهان را نظری فرمایی
4 گر نگهبان نشود گنج جهان را این چشم حاصل گنج به یغما ببرد یغمایی
5 شخص تو سایه تو چشم تو بینایی تو رشته صد توست ولی بر صفت یکتایی
6 همه اعیان جهان روی تو را آینه هاست تا هر آیینه به آیین دگر آرایی
7 بنماییم تو را هم به تو افزون ز همه چون رخ خویش در آیینه ما بنمایی
8 دل شد از عشق تو جامی که حبابش فلک است باده بر جامی ازین جام همی پیمایی