بر چهره باز زلف چلیپا از آشفتهٔ شیرازی غزل 1028

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

بر چهره باز زلف چلیپا شکسته ای

1 بر چهره باز زلف چلیپا شکسته ای زنار زلف خویش و دل ما شکسته ای

2 گر بت پرست راست چلیپا نشان کفر بر بت چرا صنم تو چلیپا شکسته ای

3 لؤلؤ پراکنی بعذار چو آفتاب بر قرص ماه عقد ثریا شکسته ای

4 بشکست چشم مست تو دلرا بغمزه دوش پنداشتی که ساغر صهبا شکسته ای

5 گر صف شکن شوند بیغما بتان ترک تو ترک چین و خلخ و یغما شکسته ای

6 بس شیشه ها بسهو شکستی و چون کنی تا شیشه ی دلم که بعمدا شکسته ای

7 از چهره تو شمع فلک بی فروغ شد از زلف نرخ عنبر سارا شکسته ای

8 بازار حسن یوسفی از تو بود کساد در مصر نرخ کار زلیخا شکسته ای

9 ای خامه تا مدیح علی میزنی رقم بازار قند و طوطی گویا شکسته ای

10 آشفته تا مقیم در مرتضی شدی با پای طاق کاخ مسیحا شکسته ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر