1 ای شجاعی کز تو بددلتر ندیدم در جهان تیرت از ترکش برون ناید مگر از بیم خویش
2 گر به اقلیمی دگر تیری ز ترکش برکشند خفته گردی چون کمان از بیم در اقلیم خویش
3 آن برد زر ترا کو از تو زر بیرون کند وان خورد سیم تراکو در تو ریزد سیم خویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سخت خوشی چشم بدت دورباد سال و مه و روز و شبت سور باد
2 بندهٔ زلفین تو شد غالیه خاک کف پای تو کافور باد
1 چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد چه کنم صبر کنم گر ز تو بیداد رسد
2 گر وصال تو به ما مینرسد ما و خیال آرزو گر به گدایان نرسد یاد رسد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **