ای که در عاشق‌کشی هر لحظه از هلالی جغتایی غزل 411

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

ای که در عاشق‌کشی هر لحظه صد خون می‌کنی

1 ای که در عاشق‌کشی هر لحظه صد خون می‌کنی آه! اگر عاشق نماند بعد ازین چون می‌کنی؟

2 گرچه دایم بر اسیران جور می‌کردی ولی پیش ازین هرگز نکردی آنچه اکنون می‌کنی

3 وعده فرمودی که: سویت بگذرم، تا خیر چیست؟ کار خیرست این، چرا نیت دگرگون می‌کنی؟

4 می‌نمایی عارض چون آفتاب از روی مهر مهر دیگر بر سر مهر من افزون می‌کنی

5 ای فسونگر، زان پری افسانه خوانی بر سرم عاشق دیوانه را تا چند افسون می‌کنی؟

عکس نوشته
کامنت
comment