تو و بدمستی و رندی و میْ‌آشامی‌ها از جویای تبریزی غزل 16

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تو و بدمستی و رندی و میْ‌آشامی‌ها

1 تو و بدمستی و رندی و میْ‌آشامی‌ها من و خون خوردن و رسوایی و ناکامی‌ها

2 صبح نوروز خرام است، مبارک باشد بر تنت جامهٔ چسپان خوش‌اندامی‌ها

3 نشئه‌ای نیست به غربت می رسوایی را به وطن می‌بردم خواهش بدنامی‌ها

4 پختهٔ عشق کجا، شکوهٔ بیداد کجا؟ دل کم حوصله باشد ثمر خامی‌ها

5 باده می‌نوش که تا هست جهان، خواهد بود رنگ بر چهرهٔ گل از قدح‌آشامی‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment