- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میازار تا می توانی کسی که پرزورتر از تو دیدم بسی
2 برآورد گیتی از ایشان دمار چریدند در مغزشان مور و مار
3 در آفاق دیدم بسی دیو و دد که بنیادشان کند، بنیاد بد
4 چه یازی به بازو، چه نازی به چنگ؟ که فرداست در گردنت پالهنگ
5 چه بالی به خویش ای گیاه ضعیف؟ که فردا وزد تندباد خریف
6 گرفتم که گودرزی و گستهم خورد استخوان تو را خاک هم
7 درخت نکو باش ای سربلند چنان زی که در سایه ات خوش زیند
8 ترحم بر احوال افتاده کن مشو در رهِ رهروان خار بن
9 نه دربند این ملک غدار باش تو از نیکنامی جهاندار باش
10 جدا کن زهم، نیک و بد، مغز و پوست مکافات هرکار دنبال اوست