هم ز کارم منع کردی هم بکارم از نشاط اصفهانی غزل 242

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

هم ز کارم منع کردی هم بکارم داشتی

1 هم ز کارم منع کردی هم بکارم داشتی اختیارم دادی و بی اختیارم داشتی

2 میشود عمری که دارم انتظار وعده ای یاد آن کز وعده ها در انتظارم داشتی

3 آمد و جان در رهش افشانده بودم دید و گفت آخر این بود آنچه از بهر نثارم داشتی

4 نه سزای جرم و نه پاداش خدمت دادیم کاش میگفتی که از بهر چه کارم داشتی

5 کرده بودم خو بنومیدی دگر امشب ببزم یک نگه کردی و باز امیدوارم داشتی

6 پیش هر کس خوار کردم ای وفاداری ترا خود سزایم بود اگر زینگونه خوارم داشتی

7 ای غم عشق ایمنی بادت ز پند عاقلان کایمن از غمهای دور روزگارم داشتی

8 جز نثار مقدمش جان دادنم لایق نبود ای غم هجران خجل از روی یارم داشتی

9 نام یار از بیخودی بردم ببزم خود نشاط تا چه خواهی گفت اگر گوید چه کارم داشتی

عکس نوشته
کامنت
comment