1 از ما همه عجز و نیستی مطلوبست هستی و توابعش زما منکوبست
2 این اوست پدید گشته در صورت ما این قدرت و فعل از آن بمامنسو بست
1 تا مهر ابوتراب دمساز منست حیدر بجهان همدم و همراز منست
2 این هر دو جگر گوشه دو بالند مرا مشکن بالم که وقت پرواز منست
1 مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم پیدا و نهان چو شمع در فانوسم
2 القصه درین چمن چو بید مجنون میبالم و در ترقی معکوسم
1 دل کیست که گویم از برای غم تست یا آنکه حریم تن سرای غم تست
2 لطفیست که میکند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم تست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما