-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش قدت دست خدمت بسته هر سروی که هست دست بسیار است جان من بلی بالای دست
2 میل طوبی کرد زاهد گرچه بالای تو دید آری آری مایل پستیست همتهای پست
3 مستی از میخانه می زد دست و می گفت این سرود بت پرست از بت پرست و خودپرست از خود نرست
4 درشب هجران هجوم آورد بر من تاب تب دل طپید از بیم و تن لرزید لیکن نبض جست
5 بود سینه منزل دل نیز لیکن تیر تو چون رسید از ره گذشت از سینه و در دل نشست
6 پارسا مسکین زبیم دین خود از زلف تو می هراسد همچو مرغ از دام و چون ماهی ز شست
7 وصف تو جامی رقم می زد نمودی خط سبز خامه را بشکست از شرم و ورق را برشکست