ای شوخ قوشجی که ز بیداد از جویای تبریزی غزل 993

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو

1 ای شوخ قوشجی که ز بیداد خوی تو اغری دویده باز نگاهم به سوی تو

2 چشمی سیاه کرده همانا به روی تو هر حلقه ای که گشته نمایان ز موی تو

3 دور می اش ز حلقهٔ ماتم دهد نشان بزمی که نقل او بود گفتگوی تو

4 افتد به شیشهٔ خانه افلاک رخنه ها بالد هوا به خویشتن از بس ز بوی تو

5 زایل نگشت رنگ خجالت ز چهره اش شرمنده گشته است گل از بس ز روی تو

6 بی تو نه ایم نیم نفس گرچه عمرهاست از خویش رفته یم پی جستجوی تو

7 بی شک به رنگ آینه صاف است باطنش هر کس که او نگفته خوش آمد به روی تو

8 زین بحر قانع ار شده باشی به قطره ای جویا بجا بود چو گهر آبروی تو

عکس نوشته
کامنت
comment