- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بکوجاه برده موکب شاه دیده اقبال شاه بر کوجاه
2 بوده چون هفتهای شادیها هفته میزبان شاه و سپاه
3 نه زرنج کشفته خورده دریغ نه برنج گذشته کرده نگاه
4 باد بذل تو جسته بر ارکان یاد خوان تو مانده بر افواه
5 کوه بابل فراشته بخرد بحر عمان گذاشته بشناه
6 هم بمردی شده بدیده شیر هم به دستان زده ره روباه
7 حمله در گرد و هم فتنه هنوز بند عزم تو کرده کوهش کاه
8 حیله در جنب مکر فتنه هنوز سد حزم تو بسته پیشش راه
9 آفتابی ترا ز قرص تو تاج آسمانی ترا ز قطب تو گاه
10 عقل عرض تو دید گفت ای عرض عین فضلی علیک عین الله
11 ملک برداشت خامه و بنگاشت صورت طاعت تو بر درگاه
12 تا همت اختلاف خلق نماند زین موافق نموده جز به حیاه
13 به نظر پیل و مهد گردانید استر و مرقد تو همت شاه
14 زود باشد که از دگر نظرش پیل و مهد تو چرخ گردد و ماه
15 تربیت کردی و رسانیدی عرق تخمی به آب و رتبت و جاه
16 لاجرم سایه مبارک آن گشت پاینده تر ز سایه چاه
17 پس از این چون تو فحل کی زایند این دو زاینده سپید و سیاه
18 وحی و تنزیل و بأس و رفق فلک بر تو بگسست و شد سخن کوتاه
19 ایزد از روزگار دولت تو دور داراد کامه بدخواه
20 هر کجا آری و بری لشکر منزلت سبز باد از آب و گیاه
21 زایران را مقام تو چو مقام ساکنان را پناه تو چو پناه