- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی ترک خواب و خور کرده جای خود را ز گریه تر کرده
2 حیرت حسن دوست جانش را از تن خویش بیخبر کرده
3 دایم اندر نماز و روزهٔ عشق درس عشاق را ز بر کرده
4 پیش تیر ارادت معشوق جگر خویش را سپر کرده
5 کارش از دست خود بدر رفته یارش از کوی خود بدر کرده
6 در ره کوی دوست بیسر و پا دل و جان داده، پا ز سر کرده
7 همت عالیش عراقی را سفر راه پرخطر کرده