1 تویی یار دیرینهٔ همنفس نباشد به جای توام هیچکس
2 وصال توام آرزو میکند نمیآید از سر برون این هوس
3 دلم میرود بر پی سوز عشق رود کاروان بر خروش جرس
4 گناهی به جز عاشقی چیست هیچ گنهکار را جای باشد حرس
5 جفاها که بر بندهات میکنی کسی با تو هرگز نگوید که بس
6 ز سیلاب چشمم تغیّر کند اگر باز گویند پیش اَرس
7 ز جانم نمانده ست جز یک رمق اگر میتوان هیچ فریادرس
8 زمان تا زمان منقطع میشود کدامین زمان بل نفس تا نفس
9 نزاری اگرچند خوش بلبلی ست به دستان نیابد خلاص از قفس
10 ز معتوه معنی و صورت مجوی سراسیمه نه پیش بیند نه پس
دیدگاهها **