- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین
2 هست یسر خادمان از خاتم تو در یسار هست یمن چاکران از خامهٔ تو در یمین
3 مادحت را تا بدان رخ برفروزاند چو شمع آن زهر کامی جدا چونان که موم از انگبین
4 آن نمیباید که آدم را برون کرد از بهشت آن همی باید که با قارون فروشد در زمین