حلقهٔ زلف تو بر گوش همی از انوری ابیوردی غزل 79

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

حلقهٔ زلف تو بر گوش همی جان ببرد

1 حلقهٔ زلف تو بر گوش همی جان ببرد دل ببرد از من و بیمست که ایمان ببرد

2 در سر زلف تو جز حلقه و چین خاصیتی است که همی جان و تن و دین و دلم آن ببرد

3 خود دل از زلف تو دشوار توان داشت نگاه که همی زلف تو از راه دل آسان ببرد

4 از خم زلف تو سامان رهایی نبود هیچ دل را که همی سخت به سامان ببرد

5 عشق زلف تو چو سلطان دلم شد گفتم کین مرا زود که از خدمت سلطان ببرد

6 برد از خدمت سلطانم از آن می‌ترسم که کنون خوش خوشم از طاعت یزدان ببرد

عکس نوشته
کامنت
comment