-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف تو شب قدر من و روی تو عید است وز زلف تو اندیشه ادراک بعید است
2 ابروی تو هریک مه عید است از آنرو در عالم از ابروی تو پیوسته دو عید است
3 تا روی تو را دیده ام ای ماه دل افروز روزم همه چون طالع و بخت تو سعید است
4 هرگز نفسی در دو جهان شاد مبادا آن دل که ز درد تو به درمان نرسیده است
5 خالی نبود تا ابد از نور تجلی آن را که به رخسار تو بینا شده دیده است
6 رخصت ندهد عقل اگر خوانمت انسان انسان خداروی، بدینسان که شنیده است
7 دانی که ز عالم که برد دین به سلامت آن دل که به کفر سر زلفت گرویده است
8 تا قبله عشاق تو از روی تو شد راست چون طاق دو ابروی تو محراب خمیده است
9 تا وصف رخت در قلم آورد نسیمی خط بر ورق حسن رخ ماه کشیده است