- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خط سیراب تو بر روی تو پیدا شد و شد محضر حسن و جمال تو بدان سیر گواه
2 از رخ خوب تو آئینه بماند حیران در خم زلف تو اندیشه بماند گمراه
3 غنچه در خال لب لعل تو افکند قبل لاله در پای سر زلف تو افکند کلاه
4 گردش این فلک بوقلمون کرد بدل به سپیداب سحر غالیه شب ناگاه
5 دم گرگ سحر و چشمه خور زیرزمین می نمودند خیال رسن و یوسف و چاه
6 حامی گوی زمین حاصل دوران فلک مرکز فضل و هنر صاحب سلجوق پناه
7 با کله داری خود پیش سراپرده تو خیمه چرخ کمر بسته شود چون خرگاه
8 این هم از غایت صیت است که می ناساید یک نفس چون دهن سکه زیادت افواه