1 رای تو به هیچ رای خرسند نشد تا بر همه خسروان خداوند نشد
2 رایات تو از پایفلک بنشیند تا ملک خراسان چو سمرقند نشد
1 هرچه با من کنی روا باشد برگ آزار تو کرا باشد
2 چون تو در عیش و خرمی باشی گر نباشد رهی روا باشد
1 آخر در زهد و توبه دربستم وز بند قبول آن و این رستم
2 بر پردهٔ چنگ پرده بدریدم وز بادهٔ ناب توبه بشکستم
1 هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار سر پیوند چو من باز فرود آرد یار
2 کاشکی هیچکسی زو خبری میدهدی تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار