1 رای تو که صلح روز ملک انگیزد در حادثهای چو رنگ قهر آمیزد
2 تعجیل حقیقی از فلک بگریزد آرام طبیعی از زمین برخیزد
1 زلفت چو به دلبری درآمد بس کس که ز جان و دل برآمد
2 هم رایت خوشدلی نگون شد هم دولت بیغمی سر آمد
1 مکن ای دل که عشق کار تو نیست بار خود را ببر که بار تو نیست
2 مردی از عشق و در غم دگری گرچه این هم به اختیار تو نیست
1 عشق تو بیروی تو درد دلیست مشکل عشق تو مشکل مشکلیست
2 بیتو در هر خانه دستی بر سریست وز تو در هر کوی پایی در گلیست