- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم ستمگرت که بخون در کمین نشست تیغی کشیده، در ره مردان دین نشست
2 با روی آتشین چو گذشتی ببوستان گل را ز انفعال، عرق بر جبین نشست
3 سرو سهی که خاسته بود از چمن بناز چون دید شکل قد ترا، بر زمین نشست
4 چون لاله داغدار، جهانی ز خط یار کان سبزه بر کنار گل و یاسمین نشست
5 در خون نشست شاهی مسکین ز عشق تو بیچاره چونکه با تو نشست، اینچنین نشست