- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی به خون خسته دلان کرده اند دست یکی
2 کرشمه های تو شد رهنمون عشوه گران که رخ گشاد یکی و نقاب بست یکی
3 ز قید عشق تو بیم است مرغ وماهی را که هست دام یکی زان دو زلف و شست یکی
4 حدیث محنت و راحت مگوی با عاشق که هست مرغ هوا را بلند و پست یکی
5 هزار مدعی زهد و تقوی آمد لیک سلامت از شکن زلف تو نجست یکی
6 همیشه مست بود شوخ و فتنه جوی ولی چو چشم تو نبود از هزار مست یکی
7 مکن به مصطبه عشق عیب کس جامی که پارسا بود اینجا و می پرست یکی