1 دو چشمان تو دارد میل یاری ولی ز ابروت می ترسم به زاری
2 شنیدم زلف در گوشت چه می گفت تو فایز می کشی اما به خواری
1 سوار خنگ خوش رفتارم امشب روانه جانب دلدارم امشب
2 چو سلطان حبش فایز ز شوقش جهان زیر نگین پندارم امشب
1 بتا آهسته تر بردار پا را از این دام بلا بردار ما را
2 سراغ نیمه جان داری ز فایز بیا بستان سر منت خدا را
1 سحر پرسیدم از گیسوی دلبر که تو خوشبوتری یا مشک عنبر؟
2 بگفتا:«فایزا می رنجم از تو مرا با مشک می سازی برابر؟»
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به