خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست از جامی غزل 193

خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست

1 خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست گر زانکه بگیرد دلت از ما عجبی نیست

2 نبود قدمی در رهت ای چشمه حیوان کافتاده چو من غرقه به خون تشنه لبی نیست

3 هر تار ز زلفت سبب جذبه عشق است سویت کشش خاطر ما بی سببی نیست

4 از نغمه غم بس مکن ای مرغ سحرخیز کامسال درین باغ نوای طربی نیست

5 سر بر در تو خواب غنیمت بود امشب کین دولت بیدار شبی هست و شبی نیست

6 پیداست چه خیزد ز طلبگاری عاشق گر از طرف دوست نهانی طلبی نیست

7 کردی لقب جامی بیدل سگ این کوی در مجمع یاران به ازینش لقبی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment