چو آفتاب جمال تو آشکاره از جویای تبریزی غزل 615

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چو آفتاب جمال تو آشکاره شود

1 چو آفتاب جمال تو آشکاره شود چراغ لعل به فانوس سنگ خاره شود

2 نشان آبله افزود حسن روی ترا یکی هزار شود ماه چون ستاره شود

3 عنان حزم مبادا زکف دهد که دلت میانه رو چو بود بحر بیکناره شود

4 زغنچهٔ گل صد برگ می رباید گوی به دست جور تو جیبی که پاره پاره شود

5 ز روی گرم تو آتش پرست گردد شیخ زچشم مست تو زاهد شرابخواه شود

6 بیا که خوردهٔ جان در تن فسرده مرا ز دیدن تو به صد شوخی شراره شود

7 خدنگ آن مژه جویا ز خاره می گذرد مباد مستی چشم چنین گدازه شود

عکس نوشته
کامنت
comment