- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آفتاب جمال تو آشکاره شود چراغ لعل به فانوس سنگ خاره شود
2 نشان آبله افزود حسن روی ترا یکی هزار شود ماه چون ستاره شود
3 عنان حزم مبادا زکف دهد که دلت میانه رو چو بود بحر بیکناره شود
4 زغنچهٔ گل صد برگ می رباید گوی به دست جور تو جیبی که پاره پاره شود
5 ز روی گرم تو آتش پرست گردد شیخ زچشم مست تو زاهد شرابخواه شود
6 بیا که خوردهٔ جان در تن فسرده مرا ز دیدن تو به صد شوخی شراره شود
7 خدنگ آن مژه جویا ز خاره می گذرد مباد مستی چشم چنین گدازه شود