1 ای نطق تو آب زندگی را منبع در هر نفست نفیس گنجی مودع
2 آلوده مکن دهان بما لا یعنی فرسوده مکن زبان بما لاینفع
1 شب خرد آن ناصح شیرین خطاب کرد مشفق وار آواز عتاب
2 گفت جامی فکرت بیهوده چند سودن این کلک نافرسوده چند
1 ای پر از آوازه کوس سخن شاهد جانهاست عروس سخن
2 طرفه عروسی که ز زیور تهی آید ازو دلبری و دل رهی
1 آن مسافر بهر دولت یابیی ماند شب در خانه اعرابیی
2 جمله فرزندانش از خرد و بزرگ یافت همنام ددان چون شیر و گرگ