1 سودای تو دست در گریبانم زد اندوه تو چون صاعقه بر جانم زد
2 تا دست ز هر دو کون کوته نکنم در کوی زنخدان تو نتوانم زد
1 ما را ز عشق کی بود ای دل به جانت نجات روزی که نامِ عشق بر افتد ز کاینات
2 بگرفت چار سویِ وجودم بلایِ عشق وز هیچ سو گریز ندارم ز شش جهات
1 ما همانیم که بودیم و ز یادت به وفا به جدایی متبدل نشوند اهل صفا
2 گر حجاب است میان من و معشوق رقیب نتواند که کند از حرمش دفع صبا