حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

آتش سودای تو جانم از حکیم نزاری قهستانی غزل 105

غزل 105 ام از 1607 غزلیات

آتش سودای تو جانم بسوخت

1 آتش سودای تو جانم بسوخت یک شررش هر دو جهانم بسوخت

2 سوخته را خوش بتوان سوختن سوخته‌ای بودم از آنم بسوخت

3 طاقت خورشید وصالم نبود حیرت از آن وسع و توانم بسوخت

4 از من و ما گر اثری بود، رفت عشق به‌کل نام و نشانم بسوخت

5 قصد سخن کردم تا سوز دل شرح دهم ، کام و زبانم بسوخت

6 خواستم از درد که احوال جان وصف کنم، شرح و بیانم بسوخت

7 نامهٔ اندوه نهادم اساس سوز سخن کلک و بنانم بسوخت

8 بس که چراغ نظر افروختم مردمک چشم عیانم بسوخت

9 دود سخن روزن حلقم ببست تفِّ جگر شمع روانم بسوخت

10 قصه دراز است نزاری خموش گو همه پیدا و نهانم بسوخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آتش سودای تو جانم بسوخت

شاعر شعر آتش سودای تو جانم بسوخت چه کسی است ؟

شاعر شعر آتش سودای تو جانم بسوخت حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر آتش سودای تو جانم بسوخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آتش سودای تو جانم بسوخت چیست ؟

قالب شعر آتش سودای تو جانم بسوخت غزل است

مضمون اصلی شعر آتش سودای تو جانم بسوخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین است.
بنر